loading...
**متنوع ترین وب تفریحی**
لینک ثابت بازدید : 441 چهارشنبه 15 شهریور 1391 نظرات (0)

 

عاشقی با قلب من بیگانه شد
خنده از لب رفت و یک افسانه شد
حس و حالی بعد عشق آمد پدید
بعد آن شب زندگی غمخانه شد

 ....................................

لعنت به همه قانون های دنیا که در آن شکستنِ دل پیگرد قانونی ندارد !


....................................

 

دنیا اونقد کوچیکه که آدمایی رو که ازشون متنفری هر روز میبینی
ولی اونقدر بزرگه که اونی که دلت می خواد رو هیچوقت نمیبینی …

 

....................................

به من گفت برو گورِت رو گم کن …
و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد !
کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی :
“زبانم لال !”

 

....................................

شاید چشم های ما نیاز داشته باشند که گاهی با اشک های مان شسته شوند
تا بار دیگر زندگی را با نگاه شفاف تری ببینیم…

 

....................................


از دیگران بریدم تا مهربان بمانی
نامهربان تو رفتی با دیگران بمانی؟

 

....................................


گهگاهی سفری کن به حوالی دلت
شاید از جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد

....................................

 

جان غمگین ، تن سوزان ، دل شیدا دارم / آنچه شایسته عشق است ، مهیا دارم
سوز دل ، خون جگر ، آتش غم ، درد فراق / چه بلاها که ز عشقت من تنها دارم

 

....................................

من که به هیچ دردی نمیخورم …
این دردها هستند که چپ و راست به من میخورند …

 

....................................

دیار عاشقی هم شهر هرت داره !
خیلی راحت دل می دزدن ، دل می برن ، دل می شکنن …

 

....................................

چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند
گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…

 

....................................

دردلم آرزوی آمدنت می میرد
رفته ای اینک، اما آیا
باز برمیگردی؟
چه تمنای محالی دارم
خنده ام می گیرد


....................................

در هوایم هوسی نیست بجز دیدن تو ، تو گل یاسی و من تشنه بوییدن تو .

....................................

بوی رخسار تو را نیمه شب آورد نسیم ، تازه شد در دل من یاد رفیقان قدیم.

....................................

گفته بودی گنج در ویرانه هاست / راست گفتی ، چون وجودت در دل ویران ماست .


....................................

 

کوله بارم بر دوش ، سفری تا ته تنهایی محض ، سازکم با من گفت : هرکجا لرزیدی ، از سفر ترسیدی ، تو بگو از ته دل ، من خدا را دارم .

....................................

گفتی فراموش کردن کار ساده یست ، تو فراموش کن ، من این ساده ها را بلد نیستم

....................................

در ثانیه های بودنت می مانم / در فصل شکست خوردنت می مانم / یک سال نه ده سال چه فرقی دارد ؟ / تا لحظه ی دل سپردنت می مانم .

....................................

هرجا دلت شکست ، قبل رفتن خودت جاروش کن ! تا هر ناکسی منت دستای زخمیشو رو سرت نذاره .

 

....................................

بگذار کسی نداند که چگونه من به جایِ نوازش شدن،
بوسیده شدن،
گزیده شده‌ام!

 

لینک ثابت بازدید : 320 جمعه 10 شهریور 1391 نظرات (0)

 

 

 

 

مثل یک درنای زیبا تا افق پرواز کن ، نغمه ای دیگر برای فصل سرما ساز کن

زندگی تکرار زخم کهنه دیروز نیست ، بالهای خسته ات را رو به فردا باز کن.


....................................

بگريد و سوزد و نابود شود

آنکه چون شمع بخندد به شب تار کسی

بی گمان دست در آغوش نگارش ببرند

آنکه يک بوسه ستاند ز لب يار کسی

.................................... 

 

یه روز معلم پرسید که عشق چند بخشه:

زود دستمو بردم بالا و گفتم:

یه بخشه ولی وقتی تو رو دیدم فهمیدم که عشق سه بخشه...

1-آتش دیدن تو  2-شوق با تو بودن۳ - واندوه بی تو بودن

....................................

از دل کوچه گذشتم از میون جاده ی خیس

این مسیر، بدون برگشت که واسم هیچ آشنا نیست

میخوام آرامش بگیرم من که تو غصه اسیرم

حق من نیست مثل سایه توی تنهایی بمیرم…

....................................

سلامت میکنم ای غنچه ی راز / تو بودی از برای عشقم آغاز

تویی تنها دلیل زنده بودن / ندارم طاقتت با چشم در ناز
 

....................................
 

زین شاخه به آن شاخه پریدن ممنوع ، در ذهن بجز تو آفریدن ممنوع

غیر از تو ورود دیگران در قلبم ، عمرا ، ابدا ، هیچ ، اکیدا ، ممنوع!

 

....................................

 

دوستت دارم شاهدی ندارم جز کوچه پس کوچه های خلوت دل!

 

....................................

 

با تو زمستان هم لحظه ها شکوفه می زنند انگار که هر ثانیه آغاز بهاری است

برای رسیدن به ” تو “

 

....................................

 

آری آغاز دوست داشتن است گر چه پایان راه نا پیداست

من به پایان دگر نیند یشم که همین دوست داشتن زیباست

 

....................................

 

آنگاه که آوار تنهایی روحت را در هم شکست ، گوشه ی قلبت را بنگر ،

من آنجا به انتظارت هستم

 

....................................

 

کاش میشد در سایه ی مژگانت ، لحظه ای به تماشای دریای خوشرنگ چشمهایت می نشستم

 

....................................

 

زندگی ابرهایی است با نام وفا  میریزد به جویی به نام صفا

میرود به رودی به نام عشق  میرسد به دریایی به نام وداع

 

....................................

 

جانا ز دست عشق تو ، یک دم نباشد راحتم / هر شب خیالت را کشم ، ای ماه تابان در برم

 

....................................

 

مردی نزد روانپزشک رفت و از غمی که در سینه داشت سخن گفت. روان پزشک پاسخ داد : در شهر دلقکی ست که مردم را میخنداند و شاد میکند نزد او برو تا غم خود را فراموش کنی ، مرد لبخند تلخی زد و گفت : من همان دلقکم!!!

 

....................................

 

بی تو آغاز می کنم من روزهای زرد را / اشک و آه و ناله ها و درد را

می نویسم بی تو بودن های من پایانم است / بی تو حامل می شوم اندوه و اشک سرد را

 

....................................

 

روزگاری او را می جستم، خود را می یافتم اکنون خود را می جویم، او را می یابم

 

....................................

 

من نه آنم که دو صد مصرع رنگین گویم

من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم

 

....................................

 

سرنوشتم اگر اینست که می بینم
 حکم تغییر قضا را به که باید گفت؟

آی خط خوردگی صفحه پیشانی من!
این همه خط خطا را به که باید گفت . . . ؟

....................................

 

از لحظه های طی شده حظی نبرده ایم / خودرا  به دست  شاید و اما  سپرده ایم

بشمار لحظه لحظه ی  عمر  گذشته را / هر چند ســـــال بود  همانقدر  مرده ایم


....................................

 

گفتی به ماه نگاه کن یاد من باش به یاد لحظه های سرد من باش

انگار روز و شبم بی ماه نمیشه به خدا یادتم بی ماه همیشه

 

....................................

 

تنگی نفست را، نینداز گردن آلودگی، دلت را ببین، کجا گیر کرده…

 

 

 

لینک ثابت بازدید : 156 پنجشنبه 09 شهریور 1391 نظرات (0)

 

 

 

 

 
دلی که شکستی را گچ چاره نکرد، گل گرفتمش

....................................


همانند پلی بودم برای عبورت
به فکر تخریب من نباش
رسیدی دست تکان بده
من خود فرو میریزم …

....................................


شد کوچه به کوچه جستجو عاشق او
شد با شب و گریه رو به رو عاشق او
پایان حکایتم شنیدن دارد
من عاشق او بودم و او عاشق او…

....................................

خسته ام از لبخند اجباری / خسته از حرف های تکراری
خسته ام از آدم های تکراری / خسته از محبت های خالی

....................................


گــریان شده دلـــــم….
همچـــون دختـــرکـــی لجبـاز…
پا به زمین می کـــوبد…
تــــو را میـــخواهد….
فقط “تـــــو” را…

....................................


هربار که کودکانه دست کسی را می گرفتم ، گم میشدم
حالا آنقدر که در من هراس گرفتن دستی است ، اضطراب گم شدن نیست !

....................................


ز تلخی سکوتت من چه بگویم / همان بهتر که از غم ها نگویم
تو کاری کرده ای با بی وفایی / دگر از عشق خود با کَس نگویم . . .

....................................


غــم که نوشتن ندارد نفوذ می کند در استخوان هایت…
جاسوس می شود در قــلبتـــ
آرام آرام از چشم هایت میریزد بیرون…

....................................


درد اگر سینه شکافد ، نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو !
استخوان تو اگر آب کند آتش غم ، آب شو ، آه مگو !

....................................


شبانه هایم برای تو
عشق هم …
خاطره ی مُرده ای باشد
برای وقت های کسالت

....................................


اولین خنده ز بی دردی بود
آخرین گریه ز بی درمانی

....................................


خاطرات آدم مثل یه تیغ کند میمونه که رو رگت میکشی!
نمیبره اما تا میتونه زخمیت میکنه

....................................


عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..
امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!
و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!
و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست ..
و غمــت سـهم ِ مــن!

....................................


رد پای زرد پاییز / باز میون لحظه هامه
قطره های سرد بارون / دوباره رو گونه هامه
ابرای سیاه غصه / آسمونمو پوشونده
دیگه خورشیدی ندارم / داغ تو اونم سوزونده

....................................


چند تکه از تو
پریشان
افتاد
ته فنجانی که فالم را می گرفت…
می گفت آرام نیستی
و فردا هیچ نامه ای نخواهد آمد…

....................................

من ماندم و حلقه طنابی در مشت / با رفتن تو به زندگی کردم پشت
بگذار فردا برسد می شنوی / دیروز غروب ، عاشقی خود را کشت

....................................


توی دنیایی که قلبا هر کدوم یه جا اسیرن
کاش به فکر اونا باشیم ، که از این زمونه سیرن

....................................


دردم این است که باید پس از این قسمت ها
سال ها منتظر قسمت آخر باشم

....................................


سکوت و خلوت بغض شبانه / چه دلگیر است بی تو حجم خانه
تو رفتی و دلی دارم که هر دم / برای گریه می گیرد بهانه

....................................


من مرده ام … به نسیم خاطره ای ، گاهی تکانی می خورم … همین

 

لینک ثابت بازدید : 267 پنجشنبه 02 شهریور 1391 نظرات (0)

 

همیشه با من بمان
هیچکس عاشقانه تر از من
نمی تواند
تو را بسراید

....................................

در تمام لحظه هایم
تکرار می شوی

اما
تکراری نمی شوی…

....................................

گفتی دوستت دارم
و من به خیابان رفتم !
فضای اتاق برای پرواز کافی نبود …

....................................


فرهنگ لغتها نیاز به ویرایش دارند
برای معنی دلتنگی احتیاج به این همه کلمه نیست
دلتنگی یعنی تو !

....................................

دلتنگی یعنی : روبروی دریا ایستاده باشی اما خاطره ی یه خیابون خفه ات کنه !

....................................

غصه ی دوری دلدار مرا پیرم کرد / غم هجران نگارم ز جهان سیرم کرد
گریه کردم ز فراغت گل من باور کن / که مرا غربت این شهر زمین گیرم کرد

....................................

نقش چشمان خمارت ، چه کشیدن دارد / سایه ساران دو زلفت ، چه لمیدن دارد
آن قدر خوب و ملیحی که به یک جرعه نگاه / حس مستی لبت طعم چشیدن دارد

....................................

مهربانیت را با دلم پیوند زدم تا از تو دور بودن را احساس نکنم ، اما باز دلتنگم

....................................

تو را آرزو نخواهم کرد ، هیچ وقت !

تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که خودت بیایی ، با دل خود نه با آرزوی من

....................................

اسکناسه مچاله ی تو دستمو سمت راننده تاکسی گرفتم ، گفت : یه نفری ؟

آهسته گفتم خیلی وقته

....................................

غمی نیست ، جز درد لا علاج دوری !

....................................

تو باور نداری این حرف ها را !
وگرنه من سالهاست برای آنکه در فال تو باشم ، در قهوه ی تو غرق شده ام

....................................

نمیدانم
سر سفره دلت
چه به خوردم دادی
که هنوز هم نمیتوانم
نمکدان بشکنم؟!

....................................

ای همیشه جاودانه در میان لحظه هایم ،
غصه معنایی ندارد تا تو میخندی برایم!

....................................

دوست داشتن نم نم باران است، کم کم می آید و به درازا میکشد
بارانی دوستت دارم…

....................................

هرکس جای من بود ، می بُرید
اما من هنوز می دوزم ، چشم امید به راه . . .

....................................

هزار بار هم از این دنده به آن دنده شوی فایده ندارد !
این تخت خواب “آغوش” کم دارد . . .

....................................

تعداد دقیق مژه هایت را میدانم
تعجب نکن ، مگر زندانی،کاری جز شمردن میله های زندانش دارد ؟

 

 

لینک ثابت بازدید : 281 چهارشنبه 25 مرداد 1391 نظرات (0)

 


چندیست در نبودنت به ساعت شنی می نگرم…

یک صحرا گذشته است…

 ...................................


حـالا کـه میـخـواهـی بـروی …. لطفــا قـدمـهـایـتـــ را تنـدتـر بـردار …. دلـم را فـرستــاده امـ
دنبـالـِـ نخــود سیـــاه . . . !

 ...................................


همیشه حرارت لازم نیست…گاهی از سردی یک نگاه… میتوان آتش گرفت .

  ...................................

اینجا زمین است ، زمین گرد است !
تویی که مرا دور زدی! … فردا که به خودم برسی، حال و روزت دیدنیست….

  ...................................

درفلسفه ی وفا چنین آمده است: دل وقف شکستن است..بیهوده نرنج !!

  ...................................

گاهی میان مردم
در ازدحام شهر
غیر از تو هرچه هست را فراموش می کنم …

 ...................................


من ندانم که کی ام
من فقط می دانم
که تویی،
شاه بیت غزل زندگی ام

 ...................................

هیچ دلی بی بهانه نمیتپد ، نمیدانم بهانه ها دلگیرند یا دلها بهانه گیر !

  ...................................

گرچه آلوده ی دنیای فریبم
اما سینه ای پاک به پهنای صداقت دارم ،
دل من عاطفه را می فهمد ،
با کسی سبزتر از عشق رفاقت دارم

  ...................................

 همیشه از فاصله ها گله مندیم
شاید یادمان رفته که در مشق های کودکیمان
گاه برای فهمدین کلمات فاصله هم لازم بود


 
 
لینک ثابت بازدید : 253 دوشنبه 23 مرداد 1391 نظرات (0)

 

 

ای ثانیه ها مرا تب آلود کنید / سرتاسر خانه را پر از عود کنید

چشمان حسود کور ، عاشق شده ام / اسفند برای دل من دود کنید . . .

 ...................................

 تو از دردی که افتادست بر جانم چه می دانی؟

دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی

تمام سعی تو کتمان عشقت بود در حالی

که از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی .

 ...................................

قلبم گرفت عزیزم از بس که بی وفایی

تنگ غروب گم شد الماس آشنایی

خواستی ردم کنی تو یک جوری که نفهمم

یک لحظه باورم شد که من چقدر نفهمم !

 ...................................

 روز روشن میره باز شب میرسه

غم میاد به هر دری سر میزنه

مگه میشه چشامو هم بزارم

وقتی غم قلبمو خنجر میزنه . . .

 ...................................

دلم را پیش خود پابند کردی / ولی گفتی تو یک دنیای دردی

غرورم را شکستی بی تفاوت / برو فکر کن همیشه خیلی مردی . . .

 ...................................

 همیشه درد از دیگران است ، گاه از نبودنشان ، گاه از بودنشان  . . .

 ...................................

بی وفا!!

ایـن روزهـا نـه مـجـالـی

بـرای دلـتـنـگـی دارم

و نـه حـوصـلـه ات را..

ولـی بـا ایـن هـمـه،

گـاه گـاهـی دلـم هـوای تـو را مـیکـنـد . . .

 ...................................

بس که دیوار دلم کوتاه است
هر که از کوچه ی تنهایی من میگذرد
به حوای حوسی هم که شده
سرکی میکشد و می گذرد……

 ...................................

رفتی و ندیدی که چه محشر کردم

با اشک تمام کوچه را تر کردم

وقتی که شکست بغض تنهایی من

وابستگی ام را به تو باور کردم

 ...................................

 ای اشک دوباره در دلم درد شدی
تا دیده ی من رسیدی و سرد شدی
از کودکی ام هر آنزمان خواستمت
گفتند دگر گریه نکن مرد شدی


 
لینک ثابت بازدید : 292 شنبه 21 مرداد 1391 نظرات (1)

 

 

خدایا
این دلتنگی های ما را هیچ بارانی آرام نمیکند
فکری کن
اشک ما طعنه میزند به باران رحمتت . . .

  ...................................

 نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر
فقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی
و رفتی ، بی آنکه نباشی . . .

  ...................................

 من دلم تنگ است و یار دلتنگ نیست
حال دل از من نمیپرسی چرا ، حال پرسیدن که دیگر ننگ نیست

 ................................... 

 دلتنگ تو امروز شدم تا فردا /
فردا شد و باز هم توگفتى فردا
امروزدلم مانده و یک دنیا حرف /
یک هیچ به نفع دل
تو تا فردا . . .

  ...................................

 تو این دنیا تو این عالم / میون این همه آدم
ببین من دل به کی دادم / به اون کس که نمیخوادم
دلم شیشه دلش سنگه / واسه سنگه دلم تنگه

  ...................................

دلتنگم و دیدار تو درمان من است / بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ تنی مباد و بر هیچ دلی / آنچه از غم هجران تو بر جان من است

  ...................................

در هجوم لحظه های پوچ جدایی ، سکوت تنها یادگار با تو بودن است

  ...................................

سرم را شاید بتوانند دیگران گرم کنند
اما وقتى تو نیستى
هیچکس نیست دلم را گرم کند!

  ...................................

فراق و دوریت دیوانه ام کرد / چو مجنون راهی ویرانه ام کرد
چنان داغی به دل ماند از جدایی / که با هر آشنا بیگانه ام کرد

 ...................................


 می نویسم خاطرات با اشک و آه / در شبی تاریک و غمگین و سیاه
می نویسم خاطرات از روی درد/ تا بدانی دوریت با من چه کرد

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 33
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 15
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 26
  • بازدید ماه : 20
  • بازدید سال : 461
  • بازدید کلی : 64,249